تغییر به چه معناست ؟
شاید بارها شما هم جمله ترس از تغییر یا تنبلی را شنیده اید .
یا حتی تجربه ترس از تغییرات در زندگی را داشته اید ، در کل تغییر از نقطه نظر علمی به معنی ایجاد موقیتی در زندگی فرد که پیش بینی آن برایش دشوار بوده و یا مخالف چهارچوب های فکری و الگوهای قبلی فرد باشد . تغییر می تواند از زمان بلوغ انسان گرفته تا پیری و فرسودگی و یا اتفاقات خوب و بد زندگی ما همه را در بر گیرد .
ذهن انسان دارای دو قسمت خود آگاه یا ذهن منطقی و ( ناخود آگاه یا ذهن احساسی + مغز قدیم ) می باشد .
قسمت خود آگاه ما که تشکیل شده از دو نیم کره راست و چپ می باشد
قسمتی است که در اختیار ماست همان شخصی که از خودمان می شناسیم این قسمت است .
اما مهمترین و پر قدرت ترین قسمت مغز ناخودآگاه ماست :
این قسمت به استراحت ، تنبلی ، لذت و خلاصه هر کاری که برای بدن و خود مغز راحتر باشد تمایل بیشتری دارد . در یک جمله می توان گفت این قسمت فقط طالب لذت است ، لذت از خوردن و آشامیدن ، خوابیدن و … ، بنابراین مغز شما تنها ثبات را دوست دارد چون ثبات و انجام کار تکراری برای مغز شما راحترین کار است .مغز شما همیشه دوست دارد آینده را بداند ( جالب اینجاست که همیشه هم نیمه خالی لیوان را به شما گوشزد می کند ) به همین علت است که برای انجام هر کاری فورا از شما سوال می پرسد که چه می شود ؟ چطور انجامش دهم ؟ اگر نشد چه کار کنم ؟ و اگر و اماهایی بی انتها ، شروع می کند به بهانه آوردن های مختلف و نجواهایی که شما را با هدر دادن وقت و انرژی و … در آینده آگاه کند .
مثالی برای درک بهتر :
مثلا شما به خودتان می گویید برای کسب پول باید چه کار کنم ؟
مغز شما در ابتدا آسان ترین جواب را به شما می دهد . در واقع جوابی را اول به شما می دهد که کمترین انرژی را از اول بخواهد و سریع پاسخ آن را بیابد . به طور عامیانه مغز تنبل است و راحترین کار را به شما پیشنهاد می دهد اما راحترین کار برای چه کسی ؟؟؟ برای شما ، یا برای خودش .
توضیح مثال :
بیاییم این موضوع را کمی باز تر کنیم تا بهتر متوجه آن شوید .
مثلا مغز به شما می گوید خب فلان دوستت کارگر نیاز داشت برو کارگری کن . تمام .
اینجاست که مغز دیگر پاسخ شما را داده و فکر کردن را تمام کرده است .
برای او مهم نیست که شما چقدر در هنگام کارگری سختی متحمل می شوید اول راحترین کار را برای خودش انتخاب کرده است . در این مکالمه شما قسمت خود آگاه مغز بودید و پاسخ دهنده قسمت ناخودگاه مغزتان بود . حال شما اگر باز هم از او بخواهید تا بیشتر فکر کند او راه حلی کمی سختر را برای خودش انتخاب می کند . اما این کار هم برای شما و هم برای مغز ناخودآگاهتان ناراحت کننده است ، به همین علت است که اکثر انسان ها با فکر کردن مشکل دارند . سعی می کنند زیاد به ذهن خود فشار وارد نکنند ، چون راهی جز فشار وارد کردن به مغز را نیاموخته اند ، تصور می کنند برای پاسخ یک سوال و موضوع جدید ، یا در واقع همان تغییر ، یا باید به ذهن خودشان فشار وارد کنند و یا باید سوال را رها کنند .
علت چیست ؟
شاید اصلی ترین علت این موضوع با توجه به نکات علمی و تحقیقات انجام گرفته تا کنون
ساختار مغز انسان باشد
مغز همیشه به دنبال کاری با صرف انرژی کمتر ، راحتر و امن تر است . اما ممکن است علت این موضوع نیز به تاریخ زندگی اجداد ما بازگردد . مثلا خیلی از انسان ها با جابه جایی محل زندگی دچار استرس می شوند ، یا خیلی از انسان ها با آمدن فصل پاییز کمی مضطرب می شوند .تحقیقات نشان داده که علت این اضطراب ها متعلق به اجداد ماست .آنها با فرارسیدن فصل پاییز و آمدن زمستان زندگی سخت و نگران کننده ای را در پیش روی خود می دیدند .این موضوع در ذهن ناخود آگاه ما نقش بسته و اکنون بدون آنکه دلیل آن را بدانیم از برخی تغییرات می ترسیم و یا نگران می شویم .
راه حل چیست ؟
شما از منزل تا محل کارتان را برای بار اول در زندگی طی می کنید ، مناظر و اطراف و خیابان ها برای شما تازگی داشته و ناآشناست ، بعد از مدتی مثلا دو ماه رفت آمد دیگر این مسیر کاملا تکراری شده و حتی مثلا در هنگام صحبت با تلفن همراهتان هستید و ناگهان متوجه می شوید که به محل کار رسیده اید . این کار را ذهن ناخود آگاه شما انجام داده است .
در اصطلاح علمی :
مسیر عصبی در مغز شما شکل گرفته که دیگر نیازی به حضور ذهن خود آگاه شما ندارد
مغز شما مسیر منزل تا محل کارتان را به صورت ناخودآگاه طی می کند .
خوب حالا قصد دارید از مسیر دیگری به محل کارتان بروید !
مغز مقاومت می کند چون این خلاف شکل گیری مسیر عصبی قبلی است .
شما می توانید به زور و با فشار وارد کردن به مغزتان مسیر جدید را طی کنید ، البته در این صورت نه شما رضایت دارید و نه مغز شما ، برای اینکه به راحتی و به بهترین شکل ممکن این تغییر را برای مغزتان ایجاد کنید باید تغییر را در مغز همراه با لذت کنید همان لذت هایی که مغز شما به دنبال آن است . مثلا در مسیر جدیدی که انتخاب می کنید یک رستوران هست که غذاهای مورد علاقه شما را سرو می کند و یا نمایشگاه خودرویی وجود دارد که ماشین مورد علاقه شما در آنجاست ، یعنی این مسیر جدید توام شده با یکی از لذت هایی که شما دارید . مغز همیشه در مقابل یادگیری و یا نوآوری مقاومت می کند مگر اینکه توام با لذت باشد .
نتیجه گیری
بدین شکل یک مسیر عصبی بین لذت شما و راه جدید از خانه تا محل کارتان در مغز شما شکل می گیرد و اصلا نیازی نیست به مغز فشار وارد کنید تا این تغییر را پذیرا باشد او با اشتیاق کمک شما خواهد کرد . پس در واقع اگر قصد انجام تغییری را دارید و از انجام آن ترسی دارید یا به بعدا موکول می کنید ، علت اصلی تنبلی یا ترسو بودن شما نیست ، علت این است که آن تغییر برای مغز شما لذتی به همراه ندارد و حتی ممکن است مغزتان احساس درد و رنج را نیز برای خود پیش بینی می کند .
دلایل ترس از تغییر
اگر دلایل ترس از تغییر یا تنبلی را بهتر درک کنیم ، بهتر می توانیم اوضاع را تحت کنترل بگیریم .
- ترس از ناشناخته ها و اتقافاتی که عاقبت آنها نامعلوم است (ذهن از به وقوع پیوستن رخدادهای منفی می ترسد)
- نداشتن اعتماد به نفس
- احساس مسئولیت و احساس تنهایی (تمایل به کار گروهی در همه زمانها)
- تصور اینکه تنها یک انتخاب پیش روی شماست
- مهم بودن افکار دیگران درباره ما ، انتقاد و بی عرضه جلوه دادن
- فشار وارد کردن به مغز یا به تعبیری در بند کردن خودتان
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.